«کتاب ترانهها» اولین مجموعه شعر در کشور من است،
نمایانگر آفرینش شعر از سلسله ژو غربی تا اواسط بهار و دوره پاییز است که در آن توصیف عشق بخش بزرگی را اشغال میکند. اشعار عاشقانه در "کتاب ترانهها" گرم و رمانتیک، خالص و طبیعی هستند و تبادل قلب و قلب و برخورد عشق و عشق را نشان میدهند. اگرچه بسیاری از اشعار عاشقانه در نسلهای بعدی از نظر ارزش ادبی بسیار پایینتر از "کتاب ترانهها" هستند، اما میتوان آنها را میراث و تکامل "کتاب ترانهها" دانست.
برای به اصطلاح ییرن که فقط یک طرف دارند، مرد ساده لوحانه فکر میکرد که آنها صد سال پیش عاشق شدهاند و آن طرف فقط پس از صد سال تناسخ دوباره ملاقات خواهد کرد. بنابراین، حتی اگر جبهه "آسمان سبز است، شبنم سفید یخبندان است و جاده طولانی و طولانی است"، شما هنوز هم به سمت بالادست میروید، به این امید که شما را از طریق همه چیز ببیند، اما شما در وسط آب هستید، گویی مقدر شده است که از شما دور باشد و.
دنیا فقط میداند که «یک خانمِ زیبا، یک جنتلمن است.» با این حال، او
نمیدانستم که مردِ شعر هر روز برای ملاقات با زن به نیزار میرود، و از طلوع آفتاب شرقی تا زمانی که پستاب خورشید، زمین را به گریز بکشاند، و سرانجام تا پژواک گذرگاه جوجیوگوآنگوان، منتظر میماند. روز به روز، با ناامیدی آهی میکشیدم و روز بعد با امید به راهم ادامه میدادم.
مردان و زنان نمیخواهند بدانند که چگونه با هم آشنا شدهاند، آنها فقط میدانند که زمان با هم بودن بهترین زمان در زندگی یکدیگر است. مردان میخواهند زمان در لحظهای زیبا باقی بماند، در حالی که زنان فکر میکنند زمان مانند یک پرتگاه است. بنابراین این آه وجود دارد که "توصیه میشود با شریک زندگی خود بنوشی و پیر شوی؛ پیانو و ساز در خانواده سلطنتی هستند، همه چیز زیباست".
«مرگ و زندگی به هم گره خوردهاند، و تو از زندگیات راضی خواهی بود.»
«شریک، دستت را بگیر و با شریک زندگیت پیر شو.» این یک شعر عاشقانه نیست، بلکه سوگندی است که سربازان قبل از رفتن به جنگ یاد میکنند. اما این سوگند مترادف با عشق بیچون و چرایی شده است که هزاران سال است سینه به سینه منتقل شده است. اما چند نفر میتوانند درک کنند که سوگند فقط وعدهای در باد است. باد مانند قاصدکی میوزد که دورتر و دورتر میشود و هیچ کس بر آن اصرار نخواهد کرد. داستانهای کتاب ترانهها بیش از ۲۰۰۰ سال از هم جدا بودهاند و بیش از ۲۰۰۰ سال غم لو یو و تانگ وان را به جا گذاشته است که «اگرچه اتحاد کوهستان وجود دارد، اما کتاب زربفت به سختی قابل تحمل است»؛ شکایتهای لیانگ شانبو و ژو یینگتای که «هر دو به پروانه تبدیل میشوند و میرقصند، و عشق و عاشقی بیرحم نیستند»؛ نالان رونگرو و لو «زوجهایی برای تمام عمر، عاشق یکدیگرند اما نه یک قرار عاشقانهی کورکورانه». آن روز، زمین بایر از ما دورتر و دورتر میشود، ما تازه ملاقات کردیم. به زیبایی، به زیبایی دگرگون شده، و به زیبایی فراموش شده؛ دیگر از اقصی نقاط زمین به طور معمول صحبت نمیشود، ما تنها آغاز یک مرحله و پایان یک مرحله هستیم.
شعر، با کلماتی متروک و زیبا، آنچه را که نویسنده میگوید توصیف میکند.
را شخصاً دیده، شنیده یا تجربه کرده است. نتیجه این است که شعر زیبا و متروک است، اما نه در غم و نه در شادی، تنها مردم در آن فرو میروند.

زمان ارسال: آگوست-09-2022