داستان بسیار قدیمی است.حتی زمانی که قبل از جنگ داخلی آمریکا (1861-1865) بدهکاری برده در ایالات متحده قانونی بود، این کشور اصرار داشت که خود را به عنوان یک الگوی دموکراتیک به جهان معرفی کند.حتی خونینترین جنگ داخلی که تا آن زمان در هیچ کشور اروپایی یا آمریکای شمالی رخ داده است، عزت خود را در این زمینه تغییر نداده است.
و تقریباً برای دو سوم قرن بیستم، تحقیرآمیزترین و شریرانه ترین جداسازی - که اغلب با لینچ، شکنجه و قتل اعمال می شد - در سراسر ایالت های جنوبی ایالات متحده اعمال می شد، حتی زمانی که لژیون های سربازان ایالات متحده ظاهراً برای دفاع از دموکراسی در جنگ های بی پایان می جنگیدند. معمولاً به نمایندگی از ظالمان بی رحم، در سراسر جهان.
این ایده که ایالات متحده نمونه تنها مدل دموکراسی و حکومت مشروع در سراسر جهان است، ذاتاً پوچ است.زیرا اگر «آزادی» که سیاستمداران و صاحب نظران آمریکایی دوست دارند بیپایان درباره آن سخن بگویند معنایی داشته باشد، باید حداقل آزادی تحمل تنوع باشد.
اما اخلاقگرایی نومحافظهکار که توسط دولتهای متوالی ایالات متحده در 40 سال گذشته و بیشتر اعمال شده، بسیار متفاوت است.به گفته آنها "آزادی" تنها در صورتی رسما آزاد است که با منافع، سیاست ها و تعصبات ملی ایالات متحده مطابقت داشته باشد.
این پوچ آشکار و تمرین استکبار کور برای توجیه تداوم مدیریت خرد آمریکا و اشغال عملی کشورهایی از افغانستان تا عراق و تداوم حضور نظامی آمریکا در سوریه در سرپیچی آشکار از درخواستهای بیان شده دولت دمشق و بینالمللی استفاده شد. قانون
صدام حسین در دهههای 1970 و 1980 زمانی که دستور حمله به ایران را صادر کرد و تا زمانی که در خونینترین جنگ تاریخ خاورمیانه علیه ایرانیان میجنگید، کاملاً مورد قبول دولتهای جیمی کارتر و رونالد ریگان بود.
او تنها زمانی به «تجسم شر» و استبداد در نزد ایالات متحده تبدیل شد که بر خلاف میل ایالات متحده به کویت حمله کرد.
حتی در واشنگتن نیز باید بدیهی باشد که تنها یک مدل از دموکراسی نمی تواند وجود داشته باشد.
فیلسوف سیاسی فقید بریتانیایی، آیزایا برلین، که من افتخار آشنایی با او و مطالعه او را داشتم، همیشه هشدار می داد که هر تلاشی برای تحمیل یک و تنها یک مدل از حکومت بر جهان، هر چه که باشد، ناگزیر به درگیری منجر می شود و در صورت موفقیت، می تواند. تنها با اجرای استبداد بسیار بزرگتر حفظ می شود.
صلح و پیشرفت پایدار واقعی تنها زمانی به دست میآید که پیشرفتهترین و قدرتمندترین جوامع از نظر فنی و نظامی اذعان کنند که اشکال مختلف حکومت در سرتاسر جهان وجود دارد و آنها حق الهی ندارند که در تلاش برای سرنگونی آنها بگردند.
این راز موفقیت سیاستهای تجاری، توسعه و دیپلماتیک چین است، زیرا چین به دنبال روابط سودمند متقابل با سایر کشورها بدون توجه به نظام سیاسی و ایدئولوژی آنها است.
الگوی دولت چین که در ایالات متحده و متحدانش در سراسر جهان مورد بدگویی قرار گرفته است، به این کشور کمک کرده است که در 40 سال گذشته افراد بیشتری از هر کشور دیگری از فقر خارج شوند.
دولت چین مردم خود را با رفاه فزاینده، امنیت اقتصادی و کرامت فردی توانمند کرده است که قبلاً هرگز ندیده بودند.
به همین دلیل است که چین به یک مدل تحسین شده و به طور فزاینده تقلید شده برای تعداد فزاینده ای از جوامع تبدیل شده است.که به نوبه خود ناامیدی، خشم و حسادت ایالات متحده نسبت به چین را توضیح می دهد.
در حالی که در نیم قرن گذشته بر کاهش استانداردهای زندگی مردم خود نظارت داشته است، چقدر می توان گفت که سیستم حکومتی ایالات متحده دموکراتیک است؟
واردات صنعتی ایالات متحده از چین همچنین ایالات متحده را قادر ساخت تا از تورم جلوگیری کند و قیمت کالاهای تولیدی را برای مردم خود پایین نگه دارد.
همچنین، الگوهای عفونت و مرگ در همهگیری کووید-19 نشان میدهد که بسیاری از گروههای قومی اقلیت در سراسر ایالات متحده از جمله آمریکاییهای آفریقایی تبار، آسیاییها و اسپانیاییها - و بومیان آمریکایی که در «رزروهای» فقیرانهشان «حبس» شدهاند، همچنان مورد تبعیض قرار میگیرند. در بسیاری از جنبه ها علیه
تا زمانی که این بیعدالتیهای بزرگ اصلاح نشده و یا حداقل تا حد زیادی بهبود نیافته است، رهبران ایالات متحده نباید به سخنرانی دیگران درباره دموکراسی ادامه دهند.
زمان ارسال: اکتبر-18-2021